- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
تو آن امـام غـریـبی، تو آن امام رئـوف در این کرانه، به خورشید بی بدل معروف غزال خسته دوبیت اشک پیش پایت ریخت همین که شد به نگاهش نگاه تو معطوف به یک اشارۀ ابـرو « نَهَیْتَ عَنْ مُنکَر« به مهربانی لبخـند « اَمَرْتَ بِا لْمعروف« تو نـور را به دلـم ریـخـتـی، نفـهـمـیـدم نبود سنـخـیـتی بـین ظـرف با مظـروف وزیده عطر بهشت از شمـیـم گـیـسویت ندیده است به خود چهرۀ تو رنگ خسوف برای وصف تو تنهـا سکـوت بـاید کرد هنوز لـنگ حروفم، هـنوز لنگ حروف دو خط روایت «ابن شبیب» را خواندم که پا به پای دلم سوخت برگ برگ لهوف ورق ورق دل من پـر کـشـیـد تا گـودال که «دعبل» آمد و سر داد روضۀ مکشوف
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
از داغِ زهـر پیکـرم آتش گرفته است گـویی تـمامِ بـستـرم آتـش گرفته است تـر مـیکـنـد لـبـانِ مـرا کـودکـم ولـی از تـشنـگی، لب ترم آتش گرفته است پا میکشم به خاک و نفس میزنم که شهر از آه آهِ آخــرم آتــش گــرفــتــه اسـت حـالا کـبوتران به غـمـم گریه میکنند از بال و پر زدن، پَرم آتش گرفته است امـشب تـمـام حـجـرۀ من کـربـلا شده یک جرعه آب،حنجرم آتش گرفته است امشب دوبـاره خـیـمۀ آتـش گرفـته را میبیـنم و سـراسرم آتـش گرفته است سرها به روی نیزه و سرنیزهها به تن یک دشت در برابرم آتش گرفته است فـریـادِ دخـتری زِ دلِ خـیـمه مـیرسد عمّه کمک که معجرم آتش گرفته است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
ماه زمزم، قبلۀ کعبه، کجا دورت بگردم در حرم یا مروه یا کوه صفا دورت بگردم سر به قربانگه برم تا جان کنم قربانی تو روی در مشعر کنم یا در منی دورت بگردم در کنار حِجر زیر ناودان گریم ز هجرت یا که آیم در مقام و با دعا دورت بگردم از حَجَر گیرم سراغت یا که از رکن یمانی یا کـنار زادگـاه مـرتضی دورت بگردم لب بشویم از گلاب و سورۀ اقرأ بخوانم در جوار مکّه یا غار حرا دورت بگردم روی آرم در مدیـنه بر سر قـبر پـیـمـبر یا که بر گِرد مزار مجتبی دورت بگردم سوی شهر کاظمین آیم و یا پویم نجف را یا کنم چون نی نوا در نینوا دورت بگردم همچو جابر پیرهن را جامۀ احرام سازم دور قـبـر خـامس آل عـبا دورت بگردم سالها دور تو گـشتم ماه رویت را ندیـدم تا ببینم ماه رویت را کجا دورت بگردم سینه دارالزّهد و قلبم را کنم دار الولایه در حریم قدس مولایم رضا دورت بگردم ای خوش آن روزی که رو آرم به صحن عسکریّین تا که در سرداب سُرّ مَن رءا دورت بگردم میثم از خون جگر بر صفحۀ صورت نوشته عمر طی شد یوسف زهرا بیا دورت بگردم
: امتیاز
|
تقدیم به شهید مدافع حرم محسن حججی
میل عشاق همان میل خطر داشتن است زیر شمـشیر بلا سینه سپر داشتن است در نگاه حججی جلـوهای از عابس بود شرط عاشق شدن اصلا به جگر داشتن است دل شب بین بـیابـان طـلـب، گـم شـدهام راه پـیـدا شـدنم نـور قـمـر داشتن است تـازه فهـمیدهام ای چـشم خـدا پیش شما باعث دیـده شدن دیـدۀ تـر داشـتن است هرچه دادم به شما چند بـرابر برگـشت سود من در گرو حس ضرر داشتن است سر شکستن ز غمت مرحلۀ آخر هست اولش گوشهای از کار تو برداشتن است مرشدم گفت که تعـریف من از بیادبی پیش صاحب نظران نقطه نظر داشتن است
: امتیاز
|
تقدیم به شهدای مدافع حرم
خـوشا آن مـسافـر که مـنـزل ندارد کـه دل دارد و پـای در گـل نـدارد رسیدن، به عشق است آری، که گفته است؟ که عـاشـق شـدن کـار با دل نـدارد رسیدن چه نزدیک و ماندن چه دور است و این راه جز عـشق، حاصل ندارد شهـیدان همان جاده ای را گـذشـتـند کـه تــا انـتـهــا دور بــاطـل نــدارد به دریا رسیدن نصیب شهیدی است که دلـبـسـتـگـی نـزد سـاحـل نـدارد خوشا آن شهـیدی که گـمنام مانـد و ردی در مــیــان مــقــاتــل نـــدارد خوشا آن شهـیـدی که هنگـام رفـتن به دل تـرسی از خـشم قـاتـل ندارد سرش را بُریدند و در زیر لب گفت فـدای سـرت، سَـر که قـابـل نـدارد من از کربلا با توأم حضرت عشق! بـفــرمـا بـمـیــرم! نـگـو دل نــدارد بـفـرمـا بـمـیــرم، بـفـرمـا بـســوزم چه آتش چه شمـشیر، مشکـل ندارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
تشنه سیراب شود از نم باران، خوب است در گذرگاه سحر، زلف پریشان خوب است حالمان در حرمت خسرو خوبان، خوب است پشت درهای حرم منتظر نان، خوب است سایـۀ لـطف شما از سرمـان کـم نشود گردنم هیچ کجا جز حرمت خـم نشود نیست بودم که به دستور تو ایجاد شدم مـن اسیـرم که به دستـان تو آزاد شدم غصهها رفت ز یادم همه، دلشاد شدم بـا نگـاهـت بـه خـودم آمـدم آبـاد شـدم اثر وضعـی چـشمـان تو غـوغـا کرده قطره را در وسط صحن تو دریا کرده شاد هستم که دوباره شب میلاد شماست دست بر سينه گذاريد كه هنگام دعاست جای جای حرمت مأمن هر شاه و گداست به دلـم آمده آقا که حـریمت دل ماست دل ميان حرمت رنگ و جلا میگيرد مس جان میدهد و شمش طلا میگيرد مست و هوشیار، برای تو چه فرقی دارد خواب و بیدار، برای تو چه فرقی دارد شخص بیمار، برای تو چه فرقی دارد و گـنهکار، بـرای تو چه فـرقـی دارد هرکه آمد حرمت از کرمت خواهی داد جا به ما از کرمت در حرمت خواهی داد هرکه آید به حرم دست تهی رد نشود سایـهات کـم ز سـر آنکـه نـیـاید نشود راهی صحن و سرایت که مردد نشود دل هرکس به تو نزدیک شد اسود نشود دولت عـشـقی و در عـشق خـدایی آقا واقـعـاً درخـور مـعـنـای رضـایـی آقا کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت شیعه شد یکنفر، از دین مسیحا برگشت مُرده در صحن گوهرشاد به دنیا برگشت من به قربان تو و معجزههای حرمت زنده کرده ست مرا فکر دم و بازدمت تو میان دل هر غـمزدهای جان هستی تو چراغ شب تاریک خراسان هستی همه چون نوکر دربار و تو سلطان هستی الگـوی رهـبری کـشور ایـران هستی از ازل در دل او لطف شما بیحد شد رهـبرم با نظـرت اهل خود مشهد شد شعر چشمان تو دیوان غـزل را آورد مــژدۀ آمــدنـت ابــر عــسـل را آورد سوی مشهد بخـدا لات محـل را آورد و خـدا حی عـلی خیر العـمـل را آورد آمـدم بــاز پـنــاهـم بـده آقـای رئــوف شده یک بار تو راهم بده آقای رئوف سالـیانیست که با اسم رضایت، بـندم به هـمـین حالت دربـنـد، رضایـتـمندم شکر حق در شب میلاد شما خُـرسندم گـوشه باب جـوادت گـرهای مـیبـنـدم مرغ باغ رضویم که بهـشـتم آنجاست مسجد و کعبه و محراب و کنشتم آنجاست آهــوانـه بـه هــوای حــرمـت آمــدهام زیـر بــاران عـجـیـب کـرمـت آمـدهام بـه امــیــد کــرم دم بـه دمـت آمـــدهام خـاک راهـم که به زیـر قـدمت آمدهام وقت آن است که با روضه منوّر گردم بـا دم یـابن شبـیـب تو مـعـطـر گـردم مطب لـطف تو را دیـدم و بیـمار شدم واقـعـاً در حـرمت بود که بـیـدار شدم دعبلت گشتم و از لطف تو هوشیار شدم من به امیـد عـطـای تو گـنـه کار شدم همهام نذر تو ای شافع عـالی درجات جهت زود رسیدن به خراسان صلوت چَه چَه چلچله و شانه بسر وصف شماست و درخشندگی شمس و قمر وصف شماست بضعة منّی پیغمبر، در صف شماست هَا عَلیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر وصف شماست همه جا وصف شما هست ولی کن محدود مادرت روز ازل شعر برای تو سرود پـسر ارشـد مـوسی! یـد مـوسی داری سـایـهای روی سـر مـردم دنـیـا داری مثل زهرا و عـلی در دل ما جا داری آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری هیبـتت حیدری و عصمت تو زهرایی کـوری چـشـم حـسـودان، چقـدر آقایی بارها در حـرمت عـقـده گـشایی کردم تو شـدی شـاه بـرای تو گـدایـی کـردم و دم پـنـجـره فــولاد دعــایــی کــردم با دعـا در دل آقـام چـه جــایـی کـردم در حرم، حاجت من گشته روا بسم الله هر که دارد هـوس کرب و بلا بسم الله واقـعـاً ذات حسیـنی شما معـلـوم است خواهرت مثل عقیله چقدر معصوم است کربلا زینب و، قم، فاطمۀ معصومه ست زینبت بود، که عاشق شدنش محکوم است وقت آن است گریزی زنم از عشق به عشق ذکر لا یوم کیومک ز دو بانوی دمشق نام اربـاب گـذر واژۀ بین الـملـلیست مادح مجلس اصلیش خداوند جلیست حال با اینکه همه مزه لبها عسلیست نمک مجلس ما نام حسین ابنعلیست کمتر از چند دهه مانده بگوئـیم حسین تن بیرأس تو جامانده، بگوییم: حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
کـسی که دلـی مسـتِ جـانـان ندارد به جانان قسم میخورم جـان ندارد کـمالم تـویی بیتو نُقـصانِ مَحـضَم چـونـان داستـانـی که پـایـان نـدارد چه آرامشــی مـیدمی بـر وجـودم! که دریـای دل، مـیلِ طـوفـان ندارد حَـیات و مَـمات مـنی، شـک ندارم که این زنـدگی بیتـو اِمکـان ندارد بـه آبـادیِ وادیِ عــشــق ســوگــنـد جـهـانَـم بــدونِ تـو، سـامـان نـدارد مُسلـمان نـمیدانَـمـش مُـسـلـمـی را که بر عـشـق پـاک تو ایـمـان ندارد نـیـاورده شُـکـری بجـا بـنـدهای که به الطـاف بسیــارت، اِذعـان ندارد شِفاچیست غیر از مریض تو بودن؟ مـریـضت نـیـازی به درمـان ندارد خسارت به من خورد از عشق اغیار بنازم به عشـقت که خُـسران ندارد دلــم جـز تـمــنّـای وصـل مُــدامـت تـمـنّــایـی از حَـیّ سُـبــحـان نـدارد چه بهتر چه بهـتر جدا گردد از تن سـری کـه هـوای خـراســان نـدارد غلط گفته آن کس گـفته ست هرگز رَعـیّت، عـلاقــه به سُـلطـان ندارد که در کشورِ عشقِ سلطان، رعیّت پـنـاهـی به جُـز کُـنـج ایـوان نـدارد الـهـی بـه قـربان نـامت که ذکـرش کَــم از لــذّت خــتــمِ قُــرآن نــدارد ز بس سفره داری و مهمان نوازی فــقــیـرِ حــرم، غــصّـۀ نـان نـدارد شـبـیـه مـزارِ تـو در چـارفـصـلـش حــریــمـی گــدایِ فـــراوان نــدارد سـحـرهـای دلچـسبِ کـویِ تو دارد صفـایـی که صـبـحِ گـلـستان نـدارد گرفـته ست فـیروزه از خاک پایت جـلایـی کـه لـعـل بَـدَخـشـان نـدارد شـده مـحـوِ بـالایِ گُـلـدسـتـههـایـت اگـر زائـرت، چـشـم گـریان نـدارد تـو سـرچـشـمۀ نـوری و آسـتـانـت شبـی نیـست که نـور بــاران ندارد مرا کلبِ کهفِ خودت کن، که دیدم وفـایـی که سگ دارد انسـان ندارد اباصـلْت در خـانـهات یـافت شـأنی که در اوج حشمت، سلـیـمان ندارد جهان مجاز و حـقـیـقـت به جـز تو رضـایِ خــدا، کــارگــردان نـدارد سُخن یک کلام است آن هم همین است که این زنـدگی بیتـو امکـان ندارد دَمِ صحــنِ تو حال من معـنوی شد غـزل شد قـصیده سپس مثـنوی شد کـبوتـرصفت پَـر کـشیـدم به مشهـد عجب وقت خوبی رسیدم به مشهـد که در شهر قم کردهام، وعـده با تو که باشم شبی را به ذی القعده با تو صــدایِ گـدایت بـلـنـد است بـشـنـو و این آه یک مـسـتـمـنـد است بشنو نـیـازی به عـشـق مَـجـازی نــدارم من اصـلاً به جـز تو نیـازی نـدارم رفـیـقِ فـقــیـرانِ عـالــم، نـگــاهـی به سوزم به اشکم به حالم، نگـاهی به من که خـرابِ خـرابـم نـگـاهـی نگـاهـی که مـستی کـنم گـاه گـاهی بــه دامت گــرفـتــاری آزاد بــاشـم فـقـط جــلدِ صحــنِ گُـهـرشاد بـاشم أغــثـنـی! مُــرادم بـده، ای مُـــرادم که السّـاعـه، نـزدیکِ بابُ الجـوادم کمک کن که تصمیم قـاطع بگـیـرم و بـا دیـدنِ صحــن جـامع، بگـیـرم دمی را که در وصف تو گفته جامی بـخـوانـم تو را با همین لحن عامی ســلامٌ عــلـیٰ آل طـاهــا و یـاسـیـن ســلامٌ عــلـیٰ آل خـیــر الـنـبــیـیـن ســلامٌ عــلـیٰ روضـةٍ حَــلّ فـیــهـا امـامٌ یُـبـاهـی بِـهِ الــمُـلْـکُ والـدّیـن
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
پنجره فـولاد هر دم یک گـره وا میکند نام تو در این حـرم کـار مسیـحا میکند از گذشته هر زمان تا روزگارم تیره شد دل مرا در گوشه صحـن تو پیدا میکند کاسب اهل دلی میگفت رزق خویش را صبح ها از گـوشۀ چـشمت تـمـنّا میکند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
دلم دوباره هـواى تو را به سر دارد هــواى گـنـبـدتـان را دم سـحـر دارد دلم دوباره کـنارِ تو گـریه میخواهد که گریه بر در باب الجواد اثر دارد کـنار پنجره فـولاد تو کسى میگـفت که قبل گفتن حاجت، خودش خبر دارد مگر چه میشود آقا که زائرت باشم؟ که طـعـم آب حــرم مــزۀ دگـر دارد بیا و دست مرا از کرامـتـت پُـر کن مـرا نـگـاه شـمـا بـاز انـتـخـابـم کرد گـنـاه بودم و خـاک حـرم ثـوابم کرد نسیم صحن گوهرشاد بر رُخم خورد و جـنـون عـشق تو آقا مرا جـوابم کرد همینکه نام تو را گفتم این دلم لرزید پـیـاله بودم و نـام شـما شـرابـم کـرد به زیر پاى تو بوده سرم خدارا شکر ببـین که عشق تو آقا مرا گـلابم کرد کنار تو به خـدا میتوان خـدا را دید به احترام تو نـازم که محـترم هستى امـید مـردم ایـران، یـل کـرم هـسـتى همیشه و همه جا فـوق انـتـظارى تو همیـشه و هـمه جا سایۀ سـرم هستى اگر که صحن و سرایت نبود، میمُردیم براى مردم این خاک، مغـتـنم هستى دوباره روضه بخوان تا که جان بگیرم من تو سینه سوخـتۀ صاحب عـلم هستى قسم به کعبه که عیناً خود مطافى تو «کـبوترم نـشدم تا کـبوترت گـردم» کـبـوتـر حـرم و جـلـد مـنـزلت بـاشم کـرامـتت که به دریـا شده شـبـیـه آقا چه میشود که کمى خاک ساحلت باشم؟ نشسته چشم ترم در مسیـر نیـشابور به این امید که گردى به محملت باشم دلـم مـیـان هـمـه زائـران تو گـم شـد نـسـیـم مـاه مـحــرم وزیــده آقـاجـان دوبـاره مـوقـع گـریه رسیـده آقا جان براى غصۀ جدت چه کار باید کرد؟ بگو بمیـر برایش…به دیـده آقا جان خـدا کند بـشـود نـوکـرىِ این نـوکـر قـبـول مـادر قـامـت خـمـیـده آقا جان شـمـا براى فـرج لااقـل دعـایـى کـن که یاس حضرت زهرا تکیده آقا جان میان شعر شما حرف کـربلا شد باز زدن به سینه ز غم با من و نوا با تو دوباره شـور عـزا با من و دعا با تو نوشتن از حرم و داغ خـیمهها با من گریـز روضۀ کوچه به کـربـلا با تو نوشتن از سر و دستى که شد قلم با من زدن به سینه و خواندن ز خیمهها با تو زبان گرفتن و هق هق ز عمق دل با من نفس نفس زدن و گریه بیصدا با تو غمین ز داغ گـلـو و لـب امـامـى تو تمام غصۀ تو غصههاى عاشوراست دلیل گریۀ تو ماجـراى عـاشوراست به خاک حجـره اگر سر گـذاشتى آقا فقط براى حسین و براى عاشوراست بگو براى چه آخر به آب لب نزدى؟ یقین که علت آن تشنههاى عاشوراست مدافعان حرم را خودت دعا گو باش که این صدا به خدا هم نواى عاشوراست مرا به سمت حرم پر بده،صدایم کن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
سنگ بی ارزش کنار تو زبرجد میشود سنگ قـبر دوستـانت نیـز مـرقـد میشود تو تـمامـیِّ صفـات خـوب را داری ولـی «رأفتت» بین صفت هایت سـرآمد میشود ذات قـدسیِّ تو هرگز قـابل ادراک نیست هرکه در ذاتت تفکـر کرد مُـرتد میشود عـالـم آل یـهـود از عـلـم تو مـغـلـوب شد پـس اسـیـر عــالــم آل مـحــمّـد مـیشـود گنبدت از بسکه جذاب است ای شمس الشموس صبح ها خورشید هم مجذوب گنبد میشود بنـدگـی را از کـبـوتـرهای جـلـد آموخـتم در حـرم عـبـد فـراری هم مقـیّـد میشود گرچه با چشمم ندیدم، با دلم حس کردهام از کـنـار زائـران تو مـلـک رد مـیشـود زائرت هـرجا رود حتی اگر حاجی شود در کـنار کعـبه هم دلتـنگ مشهد میشود زائرت هر قـدر در مشهـد بـماند، عاقـبت بـاز بـین رفـتـن و مـانـدن مُـردد میشود وقت مرگ و قبر و محشر چشم بر راه توأم تو نیایی خوب من، اوضاع من بد میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
شکر خـدا که باز طبـیب آفـریـدهاند یک نـام آشـنـای غـریب آفـریـدهاند تنها فقط به خاطر فردوس مشهد است آری اگر که حکمت سیب آفریدهاند دیدم فـرشتهای به در خُـلـد می نوشت تو آمدی و شعـر ولایت قصیـده شد تو آمدی و باز به ما جان دمیده شد قـلبـم بـدون عـشق شما میشـود فـلـج
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مـاه را در شب هجـران برسانید فـقط مـژدهای در دل طوفـان برسانـید فـقط به کویری که ندیده است به خود برگ و بری خـبـر از بـارش بـاران بـرسانـید فـقط من همان گـمشدهام، راه بلـدهـا من را بـه در خـانـه جـانـان بـرسانـیـد فــقـط همه درهای جهان را به روی ما بستند دست ما را به خـراسان برسانـید فقط گر حـرم قسمت ما نیـست سلام ما را به عـزیـز دل ایـران بـرسـانـیـد فـقـط شب عید است و خراسان چه قیامت شده است مرغ دل باز هوایی زیارت شده است چـاره آخـر ما پـنـجـره فــولاد رضــا میکـند معـجـزهها پـنجره فولاد رضا گفت تا زائر دلسوخـتهای: جان جـواد هـمـه را داد شـفـا پنجـره فـولاد رضا ملجأ خوب و بد مردم ایران اینجاست دردهـا کـرده دوا پـنجـره فـولاد رضا آی شش گوشه ندیـده نشو مـأیـوس بیا میدهـد کرب و بلا پنجره فولاد رضا به تـلافـیِّ مـسلـمان شدن سلـمـان بود که به ما داد خـدا، پنجـره فولاد رضا پشت این پنجرهها معجزه ناممکن نیست شک ندارم که تمام گرهها واشدنی ست کرده وابسته مرا حال و هوای حرمت خیر دیدم به خدا از همه جای حرمت روز و شب اهل یقین دور سرت میگردند هـمه صاحب نـفـسانـند گـدای حـرمت بهترین ثانیهها با تو رقم خواهد خورد بهـترین خاطرهها خاطرههای حرمت حـال آدم وسـط صحـن تـو جـا میآیـد به خدا مست کننده است هوای حرمت بطلب بـاز من بیسـر و پـا را سلطان شده بـدجـور دلـم تـنگ برای حـرمت حرمت تکیه گه من شده از کل وجود به ضریحت برسان دست مرا زود به زود شکـر لله که شـدم نــوکـر خـانـه زادت گـشتـه آرام هـمـیـشه دل من بـا یـادت تـو پـنـاه مـنـی و نـسـل مـن و اجـدادم من گـرفـتـار تو و نسل تو و اجـدادت به تو هر روز سلامی ندهـم میمـیرم من اگر خوب اگر بد به تو کردم عادت در میـان هـمه دلـبـاخـتگـانت مشهـور به شب معجزهها گـشته شب میـلادت مسجد و میکده دادند به هم دست به دست در دل صحـن پُـر آوازۀ گوهـرشادت جـمع شد در حـرم تو هـمه زیـبایی ها هیچ جا بیـن جهـان نیست شبـیه اینجا زائر تو به جهان رغبتش از یادش رفت زنـدگی و هـمۀ لـذتش از یـادش رفت هر که آرامش اطراف ضریحت را دید به خدا آرزوی جـنّـتش از یادش رفت سائـلی آمـده بود از تو بگـیـرد حاجت تا سلامی به تو داد حاجتش از یادش رفت درِ این خانه نداری است که قیمت دارد بُرد کرد آنکه همه ثروتش از یادش رفت هرکه شد چشم به راه تو شب اول قبر به خدا زیر لحد وحشتش از یادش رفت خیره شده چشم همه، نعمت ازین بهتر چیست ترسی از مرگ میان دل زوّارت نیست غم فـراوان شده و میکـده لازم شدهایم حضرت عشق ببخـشید مزاحم شدهایم ما به تو رو نـزده حـاجت ما را دادی سر این سفـره فـراوان مُتـنعّـم شـدهایم زندگـانی به خـدا طعـم دگر گیرد اگر بنـویـسند به دربـار تـو خـادم شـدهایـم هـمگـی در طلـب رزق محـرم امشب جلوی پنجره فـولاد تو مُحـرِم شـدهایم اربعین پیش حسین ضامن ما باش آقا غم فراوان شده و میکـده لازم شدهایم اربعـین خـانه دل ها همه نا آرام است اربعین هر که زیارت نرود ناکام است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بهـار آمـد و بـر روی گـل تـبـسّم كرد شـكـوه وا شدن غنچـه را تـجـسّم كرد بهـار دیـد كه شمـشادها جـوانـه زدنـد شكـوفههای جـوان را نثار مـردم كرد ز سمت مشرق دلها شنید بوی بهشت بهار مست شد و راه بـاغ را گـم كرد پس از طواف حرم یا محول الأحوال بـهـار بـا نـفـس عـاشقـان تـفاهـم كـرد بهـار نیت مـعـراج داشت وقت نـمـاز بـه خـاك مــقــدم زوّار او تـیـمـم كـرد در آسـتـان رضــا «إنّــمـا یـریـد الله» كریمهای است كه روحالأمین ترنم كرد زلال اشك اگـر گـل كـند به لالـه قـسم كه با امـام رضـا میشـود تـكـلـم كرد سخـن به رسم گـلافـشانـی بهـار بگـو اگر شكست دلت در حـریـم یـار بگو: دوبــاره آمــدهام تـا دوبـاره در بــزنـم كـبـوتـرانـه در ایـن آستـانـه پـر بـزنـم به نا امیدی از این در نـمیروم هرگز اگر جـواب نـگـیـرم دوبـاره در بـزنم خـدا مرا به حـقـیـقـت ولیشنـاس كـند كه حـلـقه بر در این خانه بیـشتر بزنم خدای را كمی ای زائران درنگ كنید كه خاك پای شما را به چـشم تر بزنم من آشنـای هـمین درگـهـم، خـدا نـكـند كه رو به غـیـر بـیـارم درِ دگـر بـزنم اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم، باز خوشم كه گـاهگـداری به باغ سر بزنم صفـای تـربـیت بـاغـبـان حـرامـم بـاد كه در مجاورت گـل دم از سفـر بزنم من از حضور تو ای ماه هاشمی خجلم مگر به اشك شود ترجمان حـرف دلم به یك نگاه تو تطهـیـر میشود دل من به یك كرشمه نمکگیر میشود دل من مرا بس است طواف ضریح تو هرگاه شكـستهبـستهٔ تـقـصیـر میشود دل من قسم به صبح جمالت كه پشت پنجرهات دخـیـل نـالـهٔ شبـگـیـر میشود دل من سرشک حاجت هر كس كه میچكد بر خاک كنار پنـجـره تـصویـر میشود دل من به چـشـم آیـنههای حـرم كه مینگـرم هـزار مرتـبه تـكـثـیـر میشود دل من به شوق آن كه به پابوس زائرت برسد به جای اشک سرازیر میشود دل من خـدا نـكـرده اگـر از تو رو بـگـردانـم اسـیـر بـازی تـقـدیـر مـیشـود دل من چگـونه قصد زیارت كـنم برای وداع مگر ز دیـدن تو سیـر میشود دل من خـدا مـرا بـه فـراق تـو مـبـتـلا نـكـنـد من و جـدایی از این آستان خـدا نـكـند
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
کلامش نور، فعلش خیر، نامش دلنشین باشد دلـیـل عـالـم ایجـاد بـایـد ایـنـچـنـین باشد یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست عـلیّ سوّم و دست خـدا در آستـیـن باشد هوالاول، هوالاخر، هوالظاهر، هوالباطن رضا آئـیـنۀ فـضل امیـرالمـؤمنـیـن باشد رضی الله عنهم و رضوا عنه است، شأن او به قرآن بهترین مصداق آیات مبین باشد حدیث سلسله پای دلم را قرص و محکم کرد ولای حضرتش تنها مرا حصن حصین باشد شبیه تک تک اجداد خود باب نجاتم شد نخی از ریشۀ سجادهاش حبل المتین باشد بجز او چه کسی با حُسن رفتار و صمیمیت سر هر سفره با جمع غلامان همنشین باشد؟ کجا رد میکند از محضر خود سائلانش را کسی که دامنش باب الحوائج آفرین باشد ادب شرط قدم برداشتن در نزد آقایی ست که دربان حریمش حضرت روح الامین باشد شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد از اینجا دل به سوی آسمانها راه پیدا کرد حریمش مهبط الوحی و به نوعی مهد دین باشد تلاقی میکند اینجا نگـاه سائل و سلطان چرا که آستانش نقطۀ عطف زمین باشد گره وا میشود از کارها با یک "امین الله" به قدر یک سر سوزن اگر در دل یقین باشد اگر مولا سراغـم را نگیرد روز وانفـسا بدون شک حسابم با کرام الکاتبـین باشد منِ بد را ضمانت میکند جای تعجب نیست تعجب میکنم روزی اگر که غیر از این باشد همیشه وقت پابوسی تمام ترسم از این است مبادا این زیارت، این سلام آخرین باشد کسی از عهـدۀ مدح و ثنـایش بر نمیآید همیشه سهم بیت آخر من نقطه چین باشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
آرام نـمـودی تـب و تـاب هـیـجـان را جوشاندهای از شوق خودت هر غلیان را اینگونه رضا کردهای از خود دو جهان را هم رونق کار از می و میخانه گرفتی هم عقـل ز هر عاقـل و دیوانه گرفتی در پاسختان مانده هر استادی و رندی هر عـالـم ایـرانی و یـونـانی و هـندی اســلام بــدون تـو درونــمـایـه نــدارد گـردن کـشی بـی خـردان پـایـه نـدارد لبخـنـد زدی شعـر در اوهـام من افتاد زآن روز خرابت شدم ای خانهات آباد! دربان جنان دل به در صحن شما بست دالان بهشت است همین راهرو این بست جبریل کـمر بسته به فـراشی صحنت حور و پریان گرم گهر پاشی صحنت نو شاعری آمد به حـرم دفـترش افتاد شد خیره به گلدسته کلاه از سرش افتاد هرکس که تو را داشته اثنی عشری شد ایام خوش آن بود که با تو سپـری شد هرجای دگر رفـتـم از آن خـیر ندیـدم یک مرتبه “برگرد” از این در نشنیدم هر شـاه شـده خـادم دربـار تو چـنـدی پـر وا کـند از بـام تو در دام کـمـنـدی ای ضـامـن دنـیـای مـن و آخـرت من ای کاش به درکت برسد معرفت من! با جـنـس خـرابم شدهام وصلۀ ناجـور هرشب به سلامی بشوم زائرت از دور
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
بـار دگـر لبـم شده یـار و رفـیق من گردیـده واژههای محـبت شفـیق من با خط خوش به رنگ دل آرای کبریا اندر هوای تو نفسم جور دیگریست با تو عزیز حق هوسم جور دیگریست سرچشمۀ تمام حدیث و سخن تویی تابنده نـور روشن هر انجـمن تویی بوی بهشت رسد ز شمـیم سرای تو شکـر خـدا نـگـار منی ثامن الحجج در هر کجا قـرار منی ثامن الحجج جـانم شود فـدای نگـاهت اباالحـسن بـاز آمده غـلام سیـاهـت ابـاالحـسن نا دیـده عاشقـت شدهام مهـربان من صحن نو و عتیق تو باشد جنان من زیـبـاتـرین تـلاوت روی زبـان من نام تو جـان دهـد به تن بیتوان من میـلم کـشیده بـاده زنم از سبـوی تو مستم نموده عطر دل انگیز کوی تو یعـقوبم و گره زدهام دل به موی تو امیـد عـالـمـی شـدهام رو بـسوی تو از دست تو رسد نـمک زنـدگی من معـنـا دهد کـنار تو این بنـدگـی من پـایـان شـعـر من شده آقا امـان بـده من مُردهام به مُردۀ بیچاره جان بده مسکین خسته را تو بیا قرص نان بده من را تحولی تو ببخش و تکان بده خدمتگـزار مخـلص دارالشفاء شوم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
سائل، اگر کنار کـریمی رصد شود عالم اسیر ذکر «رضا جان مدد» شود پس میشود که عبد عبید شما شویم وقتی ردیف قافیههامان “شود” شود امشب شبـیـه ابـر بـهـاریـم یا رضا امشب به قلب مرده جلا میدهد رضا حال و هوا به چشم گدا میدهد رضا امشب دخـیل پنجره فـولاد میشویم عـاشـق بـیـا تـرنّـم انـفـاس را بگـو ابـراز وجـد سـودۀ الـمـاس را بگـو اهـل حـرم عـمـوی رقیه شهـیـد شد دست از تنش جدا شدهای خاک بر سرم آهش چه نارسا شدهای خاک بر سرم آقا ببـخـش روضۀ تان نـاتـمام مانـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
غزل به وصف تو، دلخواه میشود گاهی اسیـر دست شعـف، آه میشـود گـاهی ز معجـزات نگـاهت یکی هـمین باشد که کـوه غـم به دلـم کاه میشود گاهی همان زمان که زند پر به صحن گوهرشاد سعـادتیست که هـمراه میشود گاهی و آن گدا که فقط آب و نان طلب کرده ز بـارش کـرمت شـاه میشـود گـاهی جمال خادم پیر تو بس که نورانیست خجـل ز تابش خود ماه میشود گاهی اگر چه روسیهم،عاصیم، بدم، رحمی فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
خوشم از رعـایای شمس الشّمـوسم گـرفــتـار عـشـق انـیـس الـنّـفـوسـم کجا بیپـنـاهـم در این وادی عـشق پـنـاهـنـدۀ لـطـف سـلـطـان طـوســم اگر بـدتـرین بـنـده بـاشم که هـستـم مـیـان حـریـمـش سـراپـا خـلـوصـم شـفــا مـیدهــد خـاک روی لـبــانـم اگر خـاک صحـن رضـا را ببـوسم ز بـس بـا شـراب محـبـت عـجـیـنم بـدون مـحـبـت خـمـارم، عــبــوسـم دهـان وا نـکـردم بـه مـدح بـزرگی فـقـط حرف سلطان شود، چاپـلوسم امـیــر عــطــوفــم ســلامٌ عـلــیـکـم امــام رئـــوفـــم ســلامٌ عــلــیــکــم چه خوب است پشت و پناهم تو هستی همیشه فقـط تکـیـه گـاهـم تو هستی اگـر رو سـپــیـدم غـلام تـو هـسـتـم امـیـدم اگـر رو سـیـاهـم، تو هـسـتی چه پیوند خوبی است بیـن من و تو منم رعـیت و پـادشـاهـم تو هـسـتی کـسـی کـه بـرایـم نـمـوده هـمـیـشـه بـساط دعـا را فـراهـم، تـو هـسـتی نمیخواهم از تو به غیر از خودت را تـمـنـای اشـک نـگـاهـم تـو هـسـتی بُـوَد هر کـسی جـز تو و خـانـدانت چو بی راهه و شاه راهـم تو هـسـتی خودت تا به مشهد دلم را کـشانـدی به این دل که پر زد سویت عاشقانه بــده گــوشـهای از حــرم آشـیــانــه رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان شـده ذکـر تـسـبـیـح مـان دانـه دانـه رسیده به ما عـشق، سیـنه به سیـنه کـشیـدیـم این بـار، شـانـه به شـانـه نـوای مــرا مـیخـری از کـرامـت مـیــان نـــواهــای نـــقــاره خــانــه ز بس جامعه خواندهام، هر فرازش شــده بــیـن آب و گــلــم جــاودانــه رئــوفـی و طـاقـت نـداری بـبـیـنـی شــود اشـک چـشـم گــدایـی روانـه بـه من دل بـریـدن نـمـیآیـد اصـلاً دلـت را شـکــسـتــه گــنــاه زیــادم ولـی آمــدم، پـشـت بـاب الـجــوادم زمین خوردهام من، ولی با نگـاهت بـه شـوق طــواف حــرم ایـسـتــادم هـمـیـشـه زدم بـوسـه بـر آسـتـانـت سـرم را بـه خـاک سـرایـت نـهـادم ز جـنّـت شـدنـد زائـرانـت به هر دم خـلیـل و سلیـمـان و یعـقـوب و آدم توعیسی دمی؟! نه به قرآن قسم که مسیح است در معجـزاتش رضا دم زمـانی که جـان میرسد بر دهـانـم بـیــا و بـرس آن دقــیــقــه بـه دادم چه کم میشود از تو من را بخوانی؟ امـان از دمی که مصیبت چـشیـدی زمین خوردی اما زمین را نـدیـدی اباصلت بر صورتش زد هـمین که عـبـا را به روی سر خـود کـشیدی چه تکرار سختی است در بین کوچه نـشستی، دویـدی، نـشستی، دویـدی الا ای امیری که شمس الـشمـوسی چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی بـه یـاد غــریـبـی جـدت چـکـیــدی خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون لـبِ تـشـنـه جـد مـرا سـر بــریــدی چه خوب است در لحظۀ احتضارت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
ای فــدای تــو زنــدگــانــیهـا آیــۀ خـــتــم مــهــربــانــیهــا بوسه بر سنگ فرش صحن شما هـسـت مــعــراج آسـمـانـیهـا پرچـمت سایه بان ایران است گـنـبـدت آسـمـان ایـران اسـت ماه ذیالقعده ماه رحمت توست عالمی زیر دین رأفـت توست با تو مشهـد چه بینـظیـر شده غـرق در نـور و دلپـذیـر شده گـفـتی یابن الشبیب گـریه کنید بر حـسین غـریب گریه کـنـید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
یک عـمر فـقط بر در این خانه گـدایم دلدادهترین شخص در این صحن و سرایم هر روز من از عشق تو دم میزنم آقا پیچـیده به گوش همه این حزن صدایم من عـبد گـنهکـار و تو ارباب رئـوفی تغـیـیر کـند با تو فـقـط حـال و هـوایم مـن مـدعــی عــاشـقـی روی نـگــارم از عشق فـقـط آه و شـرر مانـده برایم هـستی تو طبیب دل بیـمار و غـمـیـنم داروکــدۀ نــام تــو داده اسـت دوایـــم من با تو شوم دور ز غم های دو عـالم بـیلـطف تـو دانـم که گـرفـتار بـلایـم لطفت که زیاد است نظر کن به من زار بگـذر تو از این بار گـناهان و خـطایم آقـا بـه جــوانـی جــوادت نـظـرم کـن من هم که جـوانم زکرم کن تو دعـایم با اینکه فـقـیـرم هـمه جا جـار زنم که مشمـول عـنایـات و کـرامـات رضایم حـاجـی تـو طـواف حـرم الله نـمـودی مـن مـفـتـخـرم مُـحــرِمِ ایـوان طـلایـم هر بار که زائر شدهام گـفتم و خواندم انگار که در عـرش و سما پیش خدایم از لـطف شما هست اگر در همۀ عمر من روضه نشین در غم آن رأسِ جدایم با چـشم پُـر از اشک حبـیبت بنـویـسد با دست تو امضا بـشود کـرب و بـلایم
: امتیاز
|